تولد سه سالگی
به نام خالق یکتا
امروز سه شنبه 15 آبان 97 هست و من توی اتاقم تو اداره هستم.فردا سالگرد قشنگترین و بهترین روز زندگی منه.روزی که خدا بهترین و لذت بخشترین نعمتشو به من هدیه داد.نعمت مادری. همیشه مادرامون و مادربزرگامون وقتی میخواستند از عشق بی پایان خودشون به بچه هاشون بگند میگفتند تا مادر نشی نمیفهمی.و من همیشه به چشم یه جمله کلیشه ای و تکراری به این حرف نگاه میکردم.اما الان که خودم مادر شدم عمق این جمله رو با همه وجودم درک میکنم.واقعا فقط یه مادر میتونه چنین عشقی رو تجربه کنه.یه حس غریب و بی حد و اندازه و شاید عجیب.
پسر عزیزم، فردا وارد چهار سالگی میشی و یه دفتر جدید از زندگی پیش روی تو باز میشه.
جگرگوشه نازنین من! مرد کوچک امروز و بزرگمرد فردا،به وجودت افتخار میکنم و هزاران هزار روز مانند امروز را برات آرزو دارم.
دلبندم،بند بند وجودت را به خدایی میسپارم که بیشتر از من هواتو داره.
تا ابد دوستت دارم و ازت ممنونم که قشنگترین خاطره های زندگیم رو برام ساختی عزیزم.
تولدت مبارک پسر قشنگم.