ماهان خان مسلمان تر میشود!!!
در این پست میخوام خاطره ختنه شدنت رو بگم برات
راستش از قبل کلی تحقیق کرده بودم هم در مورد دکتر و هم در مورد روش انجام.بالاخره بعد از کلی تحقیق به این نتیجه رسیدم که بهتره از روش حلقه استفاده کنیم و دکتر هم دکتر فتوت.
خلاصه دو روز بعد از عقد خاله فاطمه یعنی 95/02/19 من و بابا حجت در معیت گوگولچه راهی مطب دکتر فتوت شدیم.تو راه رفتن، تو کلی میخندیدی و شاد بودی و من همش میگفتم بمیرم برات که یه ساعت دیگه قراره جیز بشی.
خلاصه رفتیم مطب و دکتر به بهانه خریدن دارو منو فرستاد بیرون از مطب.چون خیلی استرس داشتم.خلاصه وقتی برگشتم دیدم کار از کار گذشته و جیگر منو بردن تو اتاق و مشغول انجام این کار وحشتناک هستن.بابا هم اومده بود تو اتاق و من وقتی صدای گریه هاتو شنیدم نتونستم تحمل کنم زدم زیر گریه و باز از مطب رفتم بیرون. تو خیابون همینجور گریه میکردم فارغ از مردمی که با تعجب به من نگاه میکردن.تقریبا یک ربع طول کشد که بابایی اومد منو صدا کرد و من اومدم داخل و تا منو دیدی پرید بغل مامان.بمیرم که انقدر اذیت شدی.ولی خوب عوضش اون شومبول زشت قدیمی تبدیل شد به شومبول نو.
دستورات لازم رو دکتر بهمون داد و اومدیم خونه.تو راه برگشت برعکس رفتن اصلا حال نداشتی و تو بغل مامان خوابت برد.دکتر گفت حلقه بعد از یک هفته الی ده روز میوفته و شومبول جدید آماده به خدمت هست.
از تو تقریباده روز طول کشید و من هر روز تو رو میبردم تو حموم تو وان آب گرم مینشوندم تا زودتر این حلقه مزاحم بره پی کارش.
حلقه هم بالاخره رفع زحمت کرد و مامان زهرا یه نفس راحت کشید که بالاخره این کارم تموم شد و گل پسرم مسلمون شد.هورااااا
روز31 اردیبهشت به میمنت شومبول جدید گل پسرم و همچنین اولین مروارید قشنگی که توی دهنش در اومده بود جشن قشنگی گرفتیم و حسابی رقصیدیم و خیلی خلاصه خوش گذشت.
مسلمون شدنت مبارک عشق زیبای من.اینو میگن ولی بدون مسلمونی به این چیزا نیست.مسلمون یعنی اینکه به تمام معنا انسان باشی و این واقعا کار سختیه.خیلی سخت تر از کاری که دکتر فتوت کرد. در ادامه مطلب عکسهای جشن گوگولچه
مامان زهرا وبابایی
دایی و خانمش و بیتا جان
خاله فیروزه و عمو رضا
خاله فاطمه و عمو ساعد
گوگولچه خسته من
کارت تشکر از مهمانان توسط گوگولچه